معبودهاي زندگي ام...دوستتان دارم

از تو میپرسم، ای اهورا
چیست سرمایه رستگاری؟
(میرسد پاسخ از آسمانها):
- دل به مهر پدر آشنا کن
دین خود را به مادر ادا کن
ای پدر، ای گرانمایه مادر
جان فدای صفای شما باد
با شما از سر و زر چه گویم
هستی من فدای شما باد
با شما، صحبت از �من� خطا رفت
من که باشم؟ بقای شما باد
ای اهورا
من که امروز، در باغ گیتی
چون درختی همه برگ و بارم
رنجهای گران پدر را
با کدامین زبان پاس دارم
سر به پای پدر میگذارم
جان به راه پدر میسپارم
یاد جان سوختنهای مادر
لحظهای از وجودم جدا نیست
پیش پایش چه ریزم؟ که جان را
قدر یک موی مادر بها نیست
او خدا نیست، اما وفایش
کمتر از لطف و مهر خدا نیست.....
+ نوشته شده در دوشنبه سی ام بهمن ۱۳۹۱ ساعت 17:21 توسط علی رضاضامنی
|
(نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد نمیخواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش و او یکریز و پی در پی دم گرم خویش را در گلویم سخت بفشارد و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد بدین سان بشکند هر دم سکوت مرگبارم را)__________________________سلام.به وبلاگ من خوش امدید امیدوارم که از وبلاگم خوشه تون امده باشه.واگه هم اشکل پشکلی داره به بزرگی خودتون ببخشیدو اونو بگیدتابرطرفش کنم.