دوست دارم
امشب ببخیال از دلهره فردا ، سرکی به گذشته و
آدم هایی که کنارم بودند میکشم ، همان کسانی که
روزی من برایشان نفس بودم [ البته به قول خودشان ]
اما امروز خدا میداند در کدام آغوش نفس نفس میزنند
روزگار بدی شده دل ها بازیچه و دوستت دارم ها ابزار...
بیایید به کودکانتان بیاموزید
به اسباب بازی هایشان احترام بگذارند ...
شاید ... شاید نسل پاک و صادقی شدند ...

+ نوشته شده در دوشنبه هجدهم آذر ۱۳۹۲ ساعت 15:30 توسط علی رضاضامنی
|
(نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد نمیخواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش و او یکریز و پی در پی دم گرم خویش را در گلویم سخت بفشارد و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد بدین سان بشکند هر دم سکوت مرگبارم را)__________________________سلام.به وبلاگ من خوش امدید امیدوارم که از وبلاگم خوشه تون امده باشه.واگه هم اشکل پشکلی داره به بزرگی خودتون ببخشیدو اونو بگیدتابرطرفش کنم.